کد مطلب:253581 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:285

هلاکت شعبده باز
شعبده بازی از هند نزد متوكل آمد. متوكل به او گفت: اگر در مجلسی عمومی حضرت هادی علیه السلام را شرمنده كنی، هزار اشرفی ناب به تو جایزه می دهم.

شعبده باز گفت: سفره ی غذا را پهن كن و مقداری نان تازه ی نازك در سفره بگذار و مرا در كنار امام قرار بده. متوكل دستور او را اجرا كرد تا امام دست به طرف نان برد. در همان لحظه، شعبده باز كاری كرد كه نان به جانب دیگر پرید. امام دست به طرف نان دیگر دراز كرد، باز آن نان به سوی دیگر پرید. حاضران خندیدند. ناگاه امام علیه السلام دست مباركش را به صورت نقش شیری زد كه بر روی پارچه متكایی بود و فرمود: «خذ عدو الله»؛ دشمن خدا را بگیر.

در همان دم، آن عكس به شكل شیری درنده درآمد و شعبده باز را درید و همه ی بدنش را خورد، سپس به همان صورت نخستین خود در پارچه، برگشت. همه ی حاضران متحیر شدند.

آن گاه متوكل از امام علیه السلام خواست تا شعبده باز را برگرداند. حضرت فرمود: «و الله لا تری بعدها؛ أتسلط أعداء الله علی أولیاء الله»؛ به خدا سوگند! او را پس از این نخواهی دید، آیا دشمنان خدا را بر دوستانش مسلط می كنی؟ حاضران مجلس را ترك كردند و دیگر شعبده باز را ندیدند. [1] .



[ صفحه 220]




[1] بحار، ج 50، ص 146.